مث خفه گی در یه قاشق آب): 🥄🚰

yaz

فریدون رهنما : گرم و زنده بر شنهای تابستان زندگی را بدرود خواهم گفت تا قاصد میلیونها لبخند گردم . تابستان مرا در بر خواهد گرفت و دریا دلش را خواهد گشود تا قاصد میلیونها لبخند گردم . زمان در من خواهد مرد و من بر زمان خواهم خفت آه... زمان در من خواهد مرد و من بر زمان خواهم خفت !!!
۰۲ تیر ۰۲ ، ۲۱:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

مان

آدم که درمونده میشه به هر چیزی که بهش باور داره و نداره چنگ میزنه، تو بدترین موقعیت زندگی به هرچی چنگ زدم نشد روی آوردم به کتاب معجزه ای شکر گذاری و دارم باورش می کنم که بشه، ینی دارم باورم رو به زور به سمتش میچرخونم، توی تمرین بیستو یکمین روزش میگه واسه موقعیت ها شکر گذار باش و من مادرم تو طول این چند روز جوری شخصیتمو له و لورده کرد که شکر گذاریم شده عبارت از متشکرم یه غروری دارم که بهش برخوره، متشکرم که اشکم در نمیآد، متشکرم که صبوری میکنم

۰۲ تیر ۰۲ ، ۱۳:۲۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

فکت

نوشته بودن یه جا اگه تو خونه تون صدای اولجان و عمر و آسیه و دورک و شنگول و عاکف نمیآد منو به فرزند خوندگی بگیرید
پ. ن: بیا خاهر/برادر من بشید:)))))))
ما نداریم😂😁
+ این سم رو تموم کنید
۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۵۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

تنها

به قول دکتر قطب الدین صادقی: در دنیا کسی پشیزی برای رنجهای ما قائل نیست . تلخ ؛ واقعی و بسیار گزنده من فکر میکنم کسی برای بردها ؛ موفقیت ها و پیشرفتهای ما هم تره ایی خورد نمیکنه انسان همواره تنهاست ۰ تنهای تنهای تنها ۰۰۰۰

۱۰ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سررا هستم:D

دلتنگ

  از این بعد از ظهرهای جمعه را به یاد دارم که در غروب آنها در خیابان از تنهایی گریستیم ما نه آواره بودیم، نه غریب اما این بعد از ظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت

 احمد رضا احمدی 

۰۸ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۵۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سررا هستم:D

قبرشکن

چندمین بار تجاوز میشه به یه مزار،به سنگ قبر... 

ببینیم که کی سنگ مزار ژینا رو میشکنه ته قصه ؛ یکی باید گردن بگیره این فتنه ی کثیف وز وزی رو بعدش دوباره یکی میشیم دستای همو میگیریم بی دروغ؛ بی کینه ؛ بی طناب چقدر دلم برای این شعر تنگ شده عمو زنجیر باف ؛ زنجیر منو بافتی پشت کوه انداختی بابا اومده ۰۰۰

۰۸ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سررا هستم:D

:((

اعتصاب غذا به سر میبرم هیچکی به ماتحتش هم نیست:(((((

۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۵۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

طبق معمول مامی

سرم داره منفجر میشه از حرف و طعنه هایی که مامان راه به راه بهم می‌زنه و من فقد می‌تونم بشنوم. 

_بمونه به یادگار و یادم نره

 

۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۰۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D