مث خفه گی در یه قاشق آب): 🥄🚰

برای چی؟

برای چی؟ این مهمترین سوال این روزهای همه ی ماست ؛سوالی که تاوان جوابش بسیار سنگین بوده و هست می‌گن همه چی از اون روزی شروع شد که ابلیس از خدا پرسید : چرا !!!!؟؟؟ چرا باید به این مخلوقت( انسان) سجده کنم !!؟؟ نمیدونم اوس کریم چه جوابی بهش می‌ده که شیطون کلی غر میزنه و شاکی میشه که در نهایت حضرت حق با تی پا از بارگاه ملکوتیش میندازتش بیرون این قصه از اونجا به حال و روز امروز ما ربط پیدا می‌کنه که اگه یکی از این مفت خور ها یه جواب درست درمون به یکی از این( برای چی ها) میداد ؛ حالا روزگارمون و روزگارشون این نبود

۱۷ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

خودت رو

هوای آفتابی بعد از باران، آرامش بعد از طوفان، بیخیالی ی بعد از یه عالمه فکر... خواب پارچه دیدم، توخواب مادرم گریه میکرد و دل میسوزوند برای یکی از زنهای گروه اشون، حسم بعد این خواب بود اما تعبییر زدم خوب نیومد، میدونید من بیشتر به حسم ایمان دارم و تعبیر خواب رو زیاد باور ندارم، هر چه بادا باد... صدقه دادم برای اون یکی خواب

خوابهام بعد از بیدارشدن اتفاق می افته،( مث مورگانا میتونم آینده ام رو تو خواب ببینم هووو هووو روح😂👻💀👻) جدا از شوخی یکم خوابهام ماجرا داره..:)) 

تصمیم گرفتم برای زندگیم، از خودم که شروع کنم میتونم به زیبایی ها برسم) 

معجزه ای شکر گذاری انجام بدم، ورزش رو از سر بگیرم، حذف عادتهای بد، و یه کوچولو با ایمان تر و مقید تررررر:/ تمرین رو زبان ام، پیدا کردن یه شغل:))) تموم 

۱۶ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

جوان

۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

مادر

شما از کجا میدانید که من از چه کسی رنجیدم ؟(احمد کایا)
مغزت سنگینه، پیشونی ات تیر میکشه، دردش مث یه بغضه که هیچ وقت نمیخوای پیش خودت که تنها خودت رو داری بشکنه، چشمات می سوزه اما اشکی نمی آید، تو دلت پر از حرفه پر از گله و بی رحمی هاشون اما به زبون نمیآری وفقد یادشون میکنی.. میدونی چیه مامان؟ بیزار شدم از این که تنفرهای خودتو و خوانواده امو به روم میاری، و حتی میدونی ازت متنفرم و تو ناراضی و حرف بارم می کنی.. اما حق دارم، ندارم؟ اون همه نفرین و دعای بد سر چیزهای کوچیکی که اینجا اونقد بی معنیه و نمینویسمش نا حقی نیست؟ برای منی که فرزند تو ام و تو فقد دعاهای شررت واسه منه؟+من خودم به خودم حق میدم.. ببخشید

 

 

 

(با همه ای اینا اون کنج کنج قلبم دوست دارم، احمقانه اس نه؟) 

۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

یو

شاعر تو یه جا و یه زبان دیگه میگه: که ی وه هارن تو نه بی؟ 

+راس میگه

۱۲ اسفند ۰۱ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

ahmet kaya

roman gibi heran bana.. 

۱۱ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

دادا

گور بابای بی پولی آدم باید دلش خوش باشه دادا، عروسی نمیریم، خوشحال شدم؟ آره ولی.. 

+میخام کارگردان فیلم بشم، حالا وقتی رفتم اون ور یه فکریش میکنم:))))) 

 

۱۱ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D

احمد کایا

احمد کایا تو یه جایی از یکی اهنگ هاش میگه: این چندمین بهار من است که قبل از شروع شدن تموم میشه؟ واقعا یعنی با پوست و استخوان معناشو فهمیدم:(

۱۱ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سررا هستم:D